• وبلاگ : باسيدعلي‏تافتح‏قدس‏ومكه
  • يادداشت : سنجاقك‏هاي بادبادكي!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 13 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شبير 

    نوشته زيبايي بود

    اميدوارم اگر شما بچه دار شديد و يا بچه دار هستيد بچه هايتان را کتک نزنيد. شايد روزي برسد که فرهنگ زور گويي از جامعه ما ريشه كن بشود و بساط زورگويان نيز برچيده شود

    خير پيش

    سلام

    وبلاگتون واقعا بيسته

    اگر لوگو ميخواهيد

    اگر بنر لازم دارين

    اگر لينک باکس ميخواهيد

    اگر دامين ميخواهيدو...

    سايت ايستگاه اماده است تا بنر يا لوگو يا لينک باکس يا دامين براي وبلاگ شما بزند

    اين امکان که جز امکانات رايگان تابستاني اين سايت است يک شرايط داره

    اگر لوگو يا بنر يا لينک باکس يا دامين رايگان ميخواين کافيه که بنر ما رو در وبلاگتان قرار بدين ممنون ميشم

    اينم کد بنر ما اگه قرار بدين براتون لوگو يا بنر يا....... خيلي زود ميسازم بهتون قول

    ميدم در ضمن اگه کد رو ابتدايوبلاگتون قرار بديد ممکنه خيلي زودتر از بقيه لوگو يا...

    هاتون رو براي وبلاگتون بسازم پس زود باشيد اينم کد

    <a href="http://saeed14sale.mg-blog.com"
    target="_blank"><img src=http://irapic.com/uploads/1184678830.gif
    border="0" alt="سايت تخصصي آپلود عکس و تصوير وبلاگهاي ايراني"></a>




    ممنون ميشم

    در ضمن شما ميتونيد با ا لوگوي دريافتي که ما برايتان ميسازيم خودتون رو تبليغ کنيد

    و ما هم شما رو لينک ميکنيم

    باي

    سلام.

    برو استغفار كن بخاطر اون سنجاقكهايي كه شكنجه ميدادي.

    سلام
    مطلبتون براي منم تجديد خاطره كرد چه دوران قشنگي بود .
    موفق باشيد
    سلام. يا مصطفي مستور و رضا امير خاني روت تاثير گذاشته ... مثل كه داري داستان كوتاه مي نويسي يا اين حامد تو را هم به راه داستان كشيده يا اينكه خيلي خيلي اين چند روز شهرستان بهت خوش گذشته ...
    من به بازي هاي كودكانم حسوديم مي شه ... يعني به خودم كه ا ون موقع ها بودم.
    + نرگس 

    جالب است اين همه کتک‌خوردن و اين همه از ياد بردن و اين همه بازگشتن به زندگي و اميد داشتن به ادامه‌ي آن...

    من در تمام عمرم هيچ گاه کتک نخورده‌ام... نه از پدر،‌ نه از مادر، نه از برادر،‌ نه از معلم،... دريغ از يک سيلي کوچک. آخه چرا فقط يک بار دو تا خط‌کش از مهربان‌ترين معلم مدرسه‌مان خوردم؛ البته آن روز همه‌ي بچه‌هاي کلاس خط‌کش خوردند.

    ولي با همه‌ي اين‌ حرف‌ها... تک‌تک اخم‌هايي که از پدرم ديده‌ام را به ياد دارم. همه‌اش را... چون به ازاء هر کدام‌ آن‌ها جايگاهم پيش او، حداقل يک درجه پايين آمده است.

    مثلا آن روز که رفته بودم درياچه‌ي گهر و به خاطر حواش پرتي‌ام، باد چادر را برده بود و ميله‌هايش را شکسته بود، وقتي برگشتم اصفهان پدرم اخم کرد و من هيچ وقت فراموشش نمي‌کنم و او هم هيچ وقت فراموش نمي‌کند که من در فلان روز و فلان سن اين اشتباه را کرده‌ام و البته مي‌داند که ديگر اين اشتباه را نمي‌کنم.

    چه قدر‌ خانواده‌ها... پدرها... بچه‌ها با هم فرق مي‌کنند. چه روزهايي که به خاطر يک اخم چند ثانيه‌اي پدرم تلخ نشدند!

    جاري باشيد...

    پست دلنشيني بود.

    پاسخ

    سلاميادش به خير خاطرات کنکور و کتابهاي انديشه سازان اقاي ميثمي جايي در يکي از کتابها چنين فرموده اند:مهم اين است که وقتي معلم شدي يادت باشد بچه که بودي چه توقعي از بابا مامانت داشتي استاد که شدي يادت باشد شاگرد که بودي..... و پدرو مادر که شدي يادت باشد بچه که بودي از پدر و مادرت چه توقعاتي داشتي.....
    متوجه منظورتان نشدم
    پاسخ

    سلاماين پست تجديد خاطره اي بود که ممکن است تک تک ما آدم بزرگها به دنياي کودکي خودمون در خلوت خودمون داشته باشيم و کمي به معصوميت از دست رفته دوران کودکي خودمون شايد حسرت بخوريم صداقت ها و دلي بي کينه داشتن ها و هميشه شاد بودن دم رو غنيمت دانستن و ................ الي آخر
    + خانوم ناظم 

    ياد بچگي و شيطنت هاي خاص خودش هميشه قشنگه....

    موفق باشين. يا حق التماس دعا.

    ((آقا پويا ايشون خانم هستن)).

    سلام دوست من

    نوشته جالبيه. يه جاهاييش آدم فكر مي كنه خاطره است و يه جاهايي به سمت خيال و آرزو ميره. من اولش فكر كردم اين نوشته را آقاي آزادي نوشته حتي يه كامنت خيلي خيلي !!! دوستانه هم در نقدش براش نوشتم اما تا خواستم سندش كنم ديدم اي واي! جناب گويا هستند كه ياد بچگي هاشون كردند!. به همين دليل و نيز به دليل اينكه اينجانب شما را نميشناسم از گذاشتن اون كامنت معذورم!

    راستي من تا حالا خيال مي كردم شما خانم هستي! با اين اوصاف پس آقايي؟!

    پاسخ

    سلامتوي دنياي پاک کودکي خانم و آقا بودن معنايي نداره
    حقيقتا وبلاگ شما انسان را متحول مي كند خدا خيرتان دهد
    ياد اوري يک حماسه
    يادش بخير 23 تير سال 1378 راهپيمايي باشکوه مردمي
    روزهاي 18 و 19 و 20 و 21 و 22 تيرماه سال 1378
    روزهاي تلخ و عبرت آموز كه به سختي مي گذشت ...

    يادش بخير حياط كوچك ما اندازه دلمان بود اما به وسعت آسماني كه در ان پرواز ميكرديم!

    خيلي قشنگ بود. هميشه از اين طور نوشته هاي داستاني و عاميانه خوشم ميومده. خودمم سعي ميكنم همينطوري بنويسم.

    راستي يه سري به آبي منم بزن. خوشحال ميشم...